وبسایت شخصی محمد حسین تیرآور

۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

(لطفا برای خواندن این مطلب عجله به خرج ندهید)


بسم الله الرحمن الرحیم



چه ورودی زننده ای دارد امشب سینما، چه پارادوکس تلخی! به پوزخند شبیه است.

برو روی دو طرف درب اتوماتیک ورودی سینما پوستر زرد رنگی چسبیده است با عنوان : « حجاب زینت زن است» و یک متر آن طرف تر پوستر قدی فیلم تازه اکران «سلام بمبئی» !

چه تناقض تلخی

#کوتاه_نوشت

نامه جناب فرهادی را قبل از مطالعه مرور کنید

در اتوبوس نشسته ام.
بعد از نماز صبح که نامه جناب فرهادی را خواندم، ذهنم مشغول شده است که مردم کشورم چه برداشتی ازین نامه خواهند داشت؟
فرهادی یک انتلکتوئل ایرانی واقعیست! با همان خصوصیات همیشگی یک روشنفکر مآب ایرانی.
روشنفکری ایرانی چه خصویاتی داشت؟

_جهان فکری و ارزش هایش متفاوت با جامعه است
_میل به تحقیر و سیاه دیدن جامعه دارد

تاریخ روشنفکری پر است از مصادیقی که روشنفکر در آثارش جامعه خود را تحقیر میکند و هنرمندانه سعی در نشان دادن تصویری معوج از جامعه دارد.
انسان های عصبی...
انسان های گرگ صفت ...

جناب فرهادی، دلم برای مسافرین اتوبوس و مترویی که درش نشستم میسوزد که شما را هنرمند خود تصور کرده اند!
اکثریتی که هر روز بدون تصویری که شما دوست دارید زندگی می کنند، به سر کار میروند، بدون دعوا یا فحاشی، اتفاقا با اخلاق، و گاهی هم ایثار .
متاسفانه این خود تحقیری به مردم هم رسیده است. برخی از مردم هم بزرگی خودشان را نمی بینند، چون هنرمندش که به او اعتماد شده است آینه کاو یا کوژی دارد که عکس معوجی را از آنها نمایش میدهد.

روشنفکر واقعی فرهادیست، کسی که از زرنگی چند نفر پشت ماشین امداد استفاده می کند برای تحقیر لذت بخش جامعه اش و به خاطر همین مصداق کل جامعه را ضد اخلاق حساب می کند، اما نباید یا نمیخواهد یا نمیتواند بزرگی، گذشت و رشادت هزار خانواده شهیدی که فرزند تازه داماد یا جوانشان را به مسلخ داعش گرگ صفت فرستاده است ببیند .
صرفا خواستم یک مصداق بیاورم .

حرف که بسیار است، از تناقض بین حقیقت گریزی و نسبیت اخلاقی فیلم هایتان و علاقیتان به کلمه آرمان! اگر باید در جامعه مدرن امروز بی غیرت بود، زرنگی و فرصت طلبی نیز استخوان بندی جامعه مدرن است، پس چرا اینجا در مقابل اقتضای جامعه مدرن سکوت را تجویز نمیکنید؟

جناب فرهادی کسانی که برای فقر زدایی کار میکنند چه کسانی هستند؟
صد ها گروه جهادی دانشجویی از کدام قشر و قماشند؟
طرفداران و هم فکران شما در این گروه ها بوده اند؟
واقعا چه کسانی در این 37 سال عرق ریخته اند برای فقر زدایی؟ چه کسانی و با کدام عقیده و ارزشی؟ مذهبی انقلابی یا روشنفکر نسبیت گرا؟

اصلا حرف هایم را پس میگیرم. جامعه ما مخروبه ایست که شما میگویید.
راستیتش جامعه ما رو به زوال است چون هنرمند اسکاری اش شمایید و ما هر چه سعی کردیم پای درستان اخلاق بیاموزیم، جز چند خیانت کار و دروغ گو چیز دیگری ندیدیم.
ما چه کنیم؟ اگر اخلاق نداریم بدین خاطر است که  به شما و جایزه شما دل بستیم، چه کنیم که چیزی حاصل نشد؟

جناب کارگردان اصلاحی هم اگر نیاز باشد صورت نخواهد گرفت.
اصلاح نیاز به امید دارد. ما چه کنیم که شما به ما گفتید که اگر زن و شوهری بر سر آینده فرزند خود برای پیشرفت در داخل یا خارج از کشور بحث کنند، بحثشان بی نتیجه خواهد بود و جدایی نصیبشان هست. راستش را بخواهید ما از شما نا امیدی را یاد گرفته ایم. چه کنیم دستمان به تغییر نمیرود.

یاحق


منتشر شده:

سینما انقلاب


کوتاه نوشت


بسم الله الرحمن الرحیم

کمی تند و شاید بد بینانه:
_
در خانه کتابی خوانده ام. احساس باسوادی و مهم بودن ملموس شده است در وجودم.
کتاب را به جای اینکه در کیفم بگذارم در دست میگیرم، به طوری که بقیه بتوانند آن را ببینند.
انتهای آن را با دست راست و پشت جلد را به پهلوی سمت راست، به کمربند خود میچسبانم. به طوری که اسم کتاب زیر دستم پنهان نشود. حالا نوبت به پیدا شدن بهانه است. در دانشگاه یا هر جای دیگر در مقابل آشنایان خود راه میروم، هواسم را جمع کرده ام که نکند دستم کتاب را بپوشاند. اگر بتوانم جلویشان چند صفحه ای بخوانم که دیگر عالیست. بعد از مطالعه کتاب را جلوی میزم میگذارم تا دوستان کنجکاو شوند.
اینطور بهتر است.

کفشم نو است ، در را نمیه باز کرده و با من صحبت میکند، مدام پایم را به زمین میکوبم که کفش نو را ببیند.

فردا به یک جلسه مهم دعوت شده ام. برای اجرا. باید به هر بهانه ای که شده راهی پیدا کنم که بگویم فردا نمیرسم بیام کوه، و ازم سوال شود چرا؟ تا با حالت بیخیال و عادی بگویم: ی اجرای کوچک دارم.

روزنامه را از کیفم بیرون می آورم، با اینکه صد بار یاداشتم را خوانده ام، مجدد جلوی دیگران میخوانم، اگر پرسیدن چیست؟ میگویم یاداشت یکی از دوستانه خواستم ببینم درست چاپ کردن؟ بعد از این حرفم اگر ببینن حتما

فردا برای سخنرانی پیش از خطبه دعوت شدی پسر، میفهمی؟ موقعیت به این خاصی. میخوای بری و بیای! خشک خالی؟ کسی نفهمه؟
بهتره زنگ بزنم به همه بگم. من فردا دارم میرم نماز جمعه . آخه من سخنرانم، سخنران. میفهمی؟

واکنش شما در مواجهه به منی که اینچنین میکنم چیست؟ ؟ ؟
ببینبد کتابمو، ببینید من اجرا دارم، ببینید من چه قدر مهم هستم! من سخنرانم آخه!
ببینید من ...

خدا چهره ی زیبایی بهم داده است، تصمیم گرفته ام عکس هایم را دور تا دور خانه ام بچسبانم. هر روز یا دو روز یک بار . خوبه اتفاقات را هم بگذارم، بله، اینطور بهانه های بیشتری دارم.
امروز چای خوردم با کاکائو ی 80 درصد، خوبه عکسش را بگیرم و بگذارم روی در خانه .

واکنش شما چیست؟
چه قدر پسر تو عقده ای هستی!
وا! مگه کمبود داری؟
تابلو دچار خودشیفتگی شدی؟ هر روز عکستو میگذاری؟
چه آدم حقیری!
نگاش کن مثل بچه ها میمونه.
ندید پدیده.
_
این واکنش ها برای گذشته بود. اگر شما عکستان را هر روز روی در خانه میچسباندید و از پشت پرده مدام به در نگاه میکردید، یا زمانی که کتابتان را روی سینه میچسباندید و دور تا دور دانشگاه راه میرفتید و...
دیگر لازم نیست...
کافیه اینستاگرام نصب کنید.
دیدید چه قدر راحت!
دیگه نه کسی بهتان میگوید عقده ای و نه بچه صفت خطابتان میکند.
 
یاحق