سلام بمبئی، گزارش مصور مدیرت فرهنگی
(لطفا برای خواندن این مطلب عجله به خرج ندهید)
بسم الله الرحمن الرحیم
چه ورودی زننده ای دارد امشب سینما، چه پارادوکس تلخی! به پوزخند شبیه است.
برو روی دو طرف درب اتوماتیک ورودی سینما پوستر زرد رنگی چسبیده است با عنوان : « حجاب زینت زن است» و یک متر آن طرف تر پوستر قدی فیلم تازه اکران «سلام بمبئی» !
چه تناقض تلخی
انگار امشب سینما شده است گزارش مصور مدیریت فرهنگی کشور، با رسم شکل و راهنما.
پوستر زرد رنگ بر روی درب ورودی به مخاطبان یک چیز میگوید، پرده سینما چیز دیگری را. بر روی تبلیغ ظاهری و زود گذر ورودی حجاب زینت اعلام میشود، اما روی پرده بی حجابی با ظرافت و جذابیت «قاب» گرگفته میشود. ظاهر مزوِّر سیاست گزاری سینما خبر های دبیرخانه جشنواره فجر در دوره گذشته است که هدف جشنواره را " تحکیم بنیان خانواده " اعلام میکند اما باطن صادقش سلام بمبئ!
و متاسفانه باید گفت که ویترین تبلیغی و هنجار ساز سینما، نه سیاست های اعلامی روی خبرگزاری ها که 90 دقیقهی خلوت مخاطب و نمایش روی پرده است.
به اسم فیلم مفرح مدیران فرهنگی مردم را به سینما دعوت کرده اند تا اوقاتی را کنار خانواده بگذرانند. سفره ای پهن است تا مرد متاهل یا زوج جوانی که خبر میلیاردی شدن فیلم را شنیده و کنجکاو به سینما رفته است، در طول فیلم در حالی که کنار همسرش نشسته است، در خلوت تاریک سالن، خود و فیلم، دلش غنج برود برای دختر خوش سیمای گندم پوست گیسو قهوه ای. یا دختر جوان مخاطب در سالن، در خیالات خود هم قدم شود با کریشما( دختر معشوقه فیلم)که به طور اتفاقی کسی عاشقش بشود، و طی چند روز در میان انبوهی از جملات عاشقانه اغراق شده، کنار همسرش بر روی شن های کنار ساحل، کیسو در باد و در صحنهای آهسته بدود.
شاید بهتر بود به بهانهی فیلمی استخواندار و جدی تر این نکته گفته میشد، اما به طور گذرا: یکی از مهمترین خطرات الگویی این فیلم همان الگوی: عشق سریع یا "love" است. علی (محمد گلزار) طی یکی دو روز و صرفا در چند نگاه و کلام کوتاه عاشق میشود، و دو طرف عمیق ترین جملات عاشقانه ای را که دو زوج در یک فرایند شناختی طولانی از یکدیگر به زبان می آورند را نثار یکدیگر میکنند. این دقیقا آدرس غلطی است که به ذهن مخاطبین بارها و بارها با نام "عشق" به عنوان مهمترین آتش گرم کننده زندگی بیان میشود. زیگموند باومن (1925)جامعهشناس لهستانی در بحث خود از «عشق سیال» و آنتونی گیدِنزاز مشهورترین جامعهشناسان انگلیسی (۱۹۳۸) به واسطه مشاهدات خود از فرهنگ مغرب زمین، در بحث های خود در باب “love”میگویند:
"love یک تجربه شور انگیز ِ درلحظه است که کاملا تصادفی ایجاد میشود، و این اتفاق شور انگیز تصادفی کاملا مسئولیت گریز و تنوع طلب است. در یک لحظه ایجاد میشود، به اوج میرسد، تجربه و سپس فروکش میکند، و فرد برای تجربه این حس مجدد به افراد دیگر رو میآورد"
Love آتشی نیست برای گرم تر شدن زندگی که هیزومیست برای سوزاندن یک پیوند سالم، تسکین بخش و بادوام؛ قلیان احساسات در لحظه اول، بدون شناخت از محسنات خلقی و انسانی، همان کشش طبیعی دو جنس مخالف به یکدیگر، یعنی همان شهوت جنسیست که از دیدن ظاهر به دست میآید، که شرطیست لازم اما نا کافی برای پایداری یک زندگی که به اشتباه با تزئین های زیاد به عنوان «عشق» معرفی میشود؛ و باید مصرانه پرسید: هزینه این آدرس دادن غلط به جامعه را چه کسی میدهد؟؟ آدرسی که کیفیتش مارا به یاد دوستی های قبل از ازدواج بین دختر و پسر می اندازد که با خودش توضیح اینچنینی دارد: " این بحث هم در خارج از کشور و هم در داخل کشور به تجربه ثابت شده است که بین بحث خیانت به همسر و رابطه های دوستی(دختر و پسر) قبل از ازدواج، همبستگی زیادی وجود دارد." (محمود گلزاری، مدیر گروه روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طبابایی)
البته نباید این نکته منفی را به حساب هندی بودن فیلم گذاشت. آیا در ایران آدرس غلط«love» نمایش داده نمیشود؟ نمونه متاخرش فیلم بد «لانتوری» که فرد اسید پاش در صحنهای فانتزی، دقیقا در همان نگاه اول دل را میبازد و نمیتواند چشم از معشوقه بردارد.
در آخر شاید نیاز داشته باشد که توضیح داده شود( شاید هم نیازی نیست)که نه مقصود این است که با نشان دادن یک فیلم حتما بنیان خانواده متزلزل میشود و نه... بلکه آنچه نقد میشود ذات عناصر مورد اشاره هستند که با خود اثرات سویی را به همراه می آورد که در صورت عمومیت یافتن اثراتش بیشتر مشاهده میشود؛ یعنی آنکه سلام بمبئی یا هر فیلم اینچنینی نه در جایگاه تنهای خود که به عنوان مصداقی از بی توجهی مدیران مورد نقد قرار میگیرد که ممکن است شیوع این بی دقتی موجب عمومیت یافتن آن شود، که در آن صورت بدون هیچ تردیدی میتوان تاثیر فیلم را در کل جامعه اعلام کرد. در مصداق کنونی، قطعا فیلم تاثیر گذار است اما با شدتی کمتر از زمانی که عمومیت پیدا میکند.
هوشمندی مدیران فرهنگی اینبار پای تاجر مسلکان بیگانه به فرهنگ را پای سفره فکری مردم کشانده است. سفره ای که تا امروز هشت میلیارد از پول مردم را برای خود کرده است تا رسانهی «سینما»زده، آمار یک ملیون مخاطب را اعلام کند.
منتشر شده:
سینما انقلاب
روزنامه کیهان
- شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ