در جعبه سیاه سینمای ایران چه خبر است؟
چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ
«قصهها»
در سال ۹۰ بدون مجوز تولید و بعد از اتمام کار، مجوز دریافت میکند،
اما در آن سال اجازه اکران نمیگیرد. کمی بعد، در سال ۹۳ در دو جشنوارهی
فجر و ونیز شرکت میکند و در ایتالیا شیر طلایی را بدست میآورد. اما وزیر
فرهنگ و ارشاد اسلامی اعتراض میکند که اصلا چرا چنین فیلم سیاهی اجازه
ساخت گرفته است و قس علی هذا. چند ماه میگذرد. «قصهها» در سینماهای تهران
اکران میشود. باز چند هفته میگذرد. کار گردان فیلم یک ساعت در آنتن زنده
تلویزیون صحبت میکند و ناراحتی خودش را از وجود ممیزی و ... ابراز
میکند. اما مشکل این فیلم چیست؟
«قصهها»
تبلور بغض و گلایهایست غیر هوشمندانه همراه با کنایههای گل درشت. غیر
هوشمندی را از این جهت میگویم که برای باورپذیرتر شدن فیلم، کارگردان
نیامده است به تعدادی از سوژههای سیاهش بسنده کند و صدر تا ذیل فیلمش را
سیاه آذین نبندد.
اگر
در جایی این جمله را شنیدید که «قصهها» فیلم سیاهیست، به این جمله اعتماد، و
تصور داشتن توهم توطئه از سمت گوینده را از ذهن خود دور کنید. چرا که کارگردان فیلم در برنامهی هفت نیز به این جمله معترف است.
«قصهها»
فیلمیست که سعی دارد بگوید نگاه امنیتی و خارج از احترام همه جای کشور را
گرفته است. دختر روسپی بی خانمان و با بچهای به دست در خیابان، دخترانی
که ایدز دارند، راننده تاکسی که دانشجوی ستارهدار است و شغل متناسب با
رشتهاش را پیدا نکرده است، پیزنی که کارخانه محل اشتغالش چند ماه است که
پولش را نمیدهد و به دنبال وثیقه ای میگردد برای آزادی پسر زندانیاش،
مینیبوسی از کارگران معترض به کارخانه وجود دارد که با برخورد بد پلیس
مواجه میشوند، پیرمردی که ۳۰ سال خدمت کرده است، به دونبال گوش شنوایی
میگردد تا درخواست خود را بگوید، اما مسئول دفتر مشغول معاشقهی کلامی با
فرد پشت تلفن است و دست آخر دستور میدهد پیرمرد را بیرون بیندازند، در
جایی دیگر پرستاری که خود مخزن درد است، در هنگام مواجه شدن با یک دختر که
با تیغ خودکشی کرده است، سعی میکند از قافلهی دردمندی عقب نماند و اگر
خودش نیز این تجربه را نداشته باشد، به دستور کارگردان میگوید: «مادر من
هم همینجوری مرد» و... . با اینکه برایم سخت است بگویم که همهی اینها و
چند مورد دیگر، همگی سوژههای یک فیلم سینمایی از جامعهی ایران هستند، ولی
میگویم: همه اینها و چند مورد دیگر، همگی سوژههای یک فیلم سینمایی از
جامعهی ایران هستند.
به
عبارت بهتر، میتوان گفت که «قصهها» جعبهایست از هر سیاهی که
کارگردان از دستش رسیده، و روی این جعبهی سیاه نوشته شده است: فیمساز
اجتماعی. نقد اجتماعی شعار و تکیه گاهیست که «رخشان بنی اعتماد» و هر آن
کس مثل ایشان، با تکیه بر آن، به جستوجوی سیاهیهای جامعه خود میگردد و
با وجدانی آسوده از اینکه معضلات جامعه را به عنوان هنرمند نشان داده است،
به کارنامه و فیلم خود نگاه میکند.شعاری که همیشه در آستین خود در مقابل
منتقدانی که میپرسند: چرا سیاهیها را نشان میدهی؟ میگوید: مگر این
سیاهیها در جامعه وجود ندارند؟ دروغ نمیگویم؛ هنرمند هستم و تریبونی در
دست دارم تا فریاد زنم آنچه را که هست.
بنده
اصلا از ذهنم این مسئله را دور میکنم که خانم بنیاعتماد به واسطه
موضعگیریهایشان در فتنهی ۸۸ و تضاد فکری خود با حاکمیت دست به ساخت و
نمایش اینگونهی مشکلات در یک فیلم زدهاند و میپذیرم نیتی جز دغدغه و
بیان مشکلات همنوعان خود ندارند. حرف اولم را که گفتم برای باورپذیر کردن
فیلم، کاش صرفا سیاهیها را نشان نمیدادید، را نیز مسامحتاً پس میگیرم و
به همان جملهی شما در برنامهی هفت که یک فیلم نمیتواند آینهی تمام
نمای یک جامعه باشد، اعتماد میکنم و بعد از شنیدن این استدلال ضعیف،
مجدداً نمیگویم که چرا پس سعی شده است یک مشکل در مصادیق مختلف تکرار شود
تا یک دید کلی از یک جامعه را القا کند؟
خانم
بنی اعتماد! من میپذیرم که شما و هرکس که چون شما فکر میکند، نیتی جز
بیان دردها و اصلاح آنها ندارید. و با این دید میخواهم کمی با این جعبه
سیاه سینمای ایران کلنجار بروم. اگر منتقدین علاقه مند به نقد اجتماعی
استدلال میآورند که اگر سیاهی ها را دیدهاند برای دغدغهایست که در ذهن دارند، باید
پرسیده شود که چه کسی گفته است که یک هنرمند صرفا باید هرچه که دیده است را نشان دهد؟ این چه منطقیست که یک سینماگر را به یک خبرنگار خوب تقلیل
میدهد؟ آیا مشکل دقیقا از همین ذهنیت غلط و استنباط و استدلال ضعیف آغاز
نمیشود که : سینماگر برای حل و رفع مشکلات جامعه ی خود، سیاهیها را نشان
میدهد؟
اصلاً
یک سوال کلیدی؛ چرا سینماگران ما تصور میکنند راه حل مشکلات، بیان عریان
آنهاست؟؟؟ تقلیل یک هنرمند از جایگاهی که میتواند رشد دهد و تغییر ایجاد
کند، به یک بازگو کنندهی صرف مشکلات، آیا بدین معنا نیست که افرادی که
چنین تصوری دارند، به شأن و توان سازنده یک هنرمند اعتقادی ندارند؟ فیلمسازان
ما چرا نقش سازندگی و ترمیمی خودرا نادیده میگیرند؟ فیلمساز ما چرا در
فکر ساختن نیست و صرفاً در فکر واگویهی ماجراهاست و حداکثر میخواهد یک
پرسشگر باشد و نه سازنده؟
اگر
کارگردان فیلم «قصهها» در برنامهی «هفت» میگوید که من همیشه قبل از
فیلمهایم به تاثیر آن در جامعه فکر میکنم، حال باید این پرسش را مطرح
کنیم که تاثیر نشان دادن زشتیها در جامعه چیست؟ نتیجهی دیدن زشتیها و
گزارش توصیفی آن برای مخاطب آنهم بدون راهکار، چیست؟ مثلا اگر خیانت زوجین را به مردم نشان بدهیم، زوجها متعهد میشوند؟ آیا با نشان دادن عدم
تعهد یک مدیر و کارمند، مدیران متعهدی تربیت میشوند؟ چه منطقی اثبات میکند که اگر
میخواهیم مفاسد جامعه کم شود، بیایید مفاسد را به رخ جامعه بکشیم؟
کارگردانان ما چقدر به مخاطب جوان خود برای زندگی بهتر و سالم، الگویی را نشان دادهاند؟ بدی را فهمیدیم، در کنارش چه جایگزینی در دست
مخاطب است؟ چرا باید بدیها را از شما مطلع شوند ولی خوبیها را از شما یاد
نگیرند؟ چرا به جای تمسک به این استدلال ضعیف که بدی را نشان بدهیم تا جامعه سالم شود، نمیآیید مخاطب ایرانی را از سبک زندگی سالم و
اخلاق مدارانه به وسیلهی الگوها و... به قدری سیراب کنید تا مثلا به سمت
رفتارهای جنسی خطرناک نروند؟ به قول یکی از اساتید، بر روی پرده سینما
آنچیزی را نشان بدهید که میخواهید مردمتان آنگونه شوند.
گاه
دیده میشود که منتقدین در جواب این سوال که چرا ضعفهای اقتصادی را نشان
میدهید، میگویند: هنرمند نیز یکیست به مانند دیگران و در همین جامعه
زندگی میکند. اما به راستی چه کسی گفته است که هنرمند باید همانگونه که
مردم عادی از جامعه تاثیر میگیرند، تحت تاثیر قرار بگیرد، نقش سکان داری
برای هنرمند کجای این تفکر جای دارد؟ آیا درصورت قبول نظام حکومتی و زندگی
در آن کشور و وجود تهعد و دلسوزی در دل هنرمند، آیا این توقع غیر
منطقی است که در زمان مشکل و تحریم ،باید امید و تلاش و روحیه ایستادگی را
در جامعه تزریق کرد؟ و در این رابطه در صورت مجالی دیگر بیشتر میتوان سخن
گفت و به سینماهای ملل گوناگون در دهههای مختلف، به خصوص سینماهای
جنگ و بحران نگاهی انداخت، البته این اصل یک اصل منطقیست و برای اثبات آن
لزوماً نیازی به مثال آوری نیست. صحبت و بررسی زوایای شعار رایج «نقد
اجتماعی» قطعا بیشتر از کلامیست که اشاره شد.
به
هر حال باید پذیرفت هنر در صورت مدعی بودن به تاثیر گذاری، اولاً میتواند
نقش پیشگیری را داشته باشد تا اینکه صرفا بلندگویی برای بیان معضلات شود،
دوما باید قبول کرد که مطابق هر زمان باید دست به خلق اثر زد.
انتشار در : پایگاه اطاع رسانی رجا نیوز
انتشار در : پایگاه اطاع رسانی رجا نیوز
- چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ